خــلدستان طریقت

ساخت وبلاگ
۩۩۩ ☫مرا از گوشهءچشمش (طریقت)درنظر دارد ☫ ۩۩۩ منم فرهادِ شیرینی که شیرینی شکـر داردمــرا دادست فرمانی که شیرینی ضـرر دارد لسان الغیب فرمودست:عشق آسان نمود اول گـذر از کـوچهء معشوق هزاران درد سـر دارد شبی گفتم که ای غافل بیا دل را بـه دریا زنندانستم کـه این دریا بسی موج وُ خطر دارد به روی لب بزن مُهر و فغان وُ ناله کمتـر کنکه هـر دلـداده یاد از نغمه ی مرغ سحر دارد اگــر دنیا بهـــم ریـزد بـه سر وقتم نمی آیدهمان زیبای نازک دل که وحشت از بشر دارد نسیـمِ تـازه می ریـزد در امـواج خیـال انگیز هـزاران تـار ابــریشم نگـارم تا کــمر دارد هـوای سرزمینم را نماید مُشک، عطـرآگینصبـا در خرمنِ زلفش به بدبختی گـذر دارد من آن فرهادِ شیرینم که شیرین مختصرگیردمرا ازگوشهء چشمش (طریقت) درنظر دارد شاعر: غزل بگو! چه بگویم؟ مجال رامُطرب :طرب نواز همه شور و حال راپر می زند دلم به هوای غزل، غزل گویم غزل : بغل نکنم ابتذال را گیرم به فال نیک بگیرم بهار راچشم و دلی برای تماشا شمال رادیوان چارفصل اَدب را ورق زدمدیوانه سبزه زار سرآغاز سال را کال آمده است پرسش ما در جواب فالمال وُ منال وُ حوصله قیل وُ قال را پر می زند دلم به هوای غزل، ولیگیرم هوای پر زدنم کـو، ملال را گیرم به فال نیک بگیرم حلال کوچشم و دلی برای تماشا جلال را دیوان چارفصلِ(طریقت)مشاعره است شعرِ جلال وُ رونق وصف کمال را معشوقه : شدی باعث رخسارهٔ زردمباید که چو پروانه به دنبال تو گردمکم مانده که از نو بکشم ناز تو ای‌گلکم مانده که دیوانهٔ چشمان تو گردمگفتی چه کنم تا نشوم زار و پریشانبا این دل توفنده که در حال نبردم؟من مضطرب حال پریشان تو هستمرخسار درخشان تو شد حاصل دردمدیوانه‌صفت سر ننهم جز به بیاباناین حالت خود را، ز تو انکار نکردمدر خــلدستان طریقت ...
ما را در سایت خــلدستان طریقت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1sorodehay-tarighat8 بازدید : 14 تاريخ : يکشنبه 29 بهمن 1402 ساعت: 17:25

۩۩۩☫ حکایت (خاطرات )تذکرة الحماقت ☫۩۩۩ ♦️حکایت کرده اند که در روزگاران قدیم، الاغ های دِه، از پالان دوزشان بسیار ناراضی بودندزیرا پالانی که برایشان می دوخت، پشت شان را زخمی می کرد. در نهایت تصمیم گرفتند که جایی جمع شوند و دعایی بکنند تا شاید پالان دوز دیگری به ده شان بیاید.از آنجا که دل صاف و ساده ای داشتند، دعاهایشان قبول درگاه آمد و پالان دوزی جدید وارد دهشان گشت..اما چه فایده که این پالان دوز هم لنگه همان پالان دوز سابق... نه تنها پالان راحتی بر تن خر ها نمی دوخت، بلکه از مواد اولیه پالان ها نیز کم می گذاشت و این بار نه تنها پشتشان زخمی می شد، بلکه به جای دیگرشان نیز فشار می آمد. باز هم تصمیم گرفتند که جمع شوند و برای آمدن پالان دوز جدید دعایی بکنند.این دفعه نیز به لطف دل پاک و بی غل و غششان، دعایشان مقبول گردید و پالان دوز جدید هم آمد، اما صد افسوس، و چه فایده.... این یکی به غیر از دوخت بد و دزدی از مواد اولیه ی پالان ها، از صاحبان خرها خواسته بود که خرها را در گرسنگی نگهدارد تا شاید پالان ها به تنشان اندازه شود... و این بار نه تنها پالان شان راحت نبود و پشتشان همچنان زخمی، بلکه دلسوخته و از کرده پشیمان، که چرا قدر همان پالان دوز اولی را ندانسته و ناشکری کرده بودند... خلاصه .... هی جمع شدند و هی دعا کردند و این پالاندوز آمد و آن پالاندوز رفت.اما زخم پشتشان خوب نشد که هیچ بدتر هم شد. خــلدستان طریقت ...
ما را در سایت خــلدستان طریقت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1sorodehay-tarighat8 بازدید : 12 تاريخ : يکشنبه 29 بهمن 1402 ساعت: 17:25

۩۩۩ ☫ ز طبع سرکش شاعر (طریقت) حق بین / اشعار ☫ ۩۩۩ زِ اشکِ شمع که در شام تار چکچکه شد گُـهر ز دیده ی شب زنده دار چکچکه شد به شب غبار گنه زآب دیده باید شُستزِ اشک پاک سحر ، این غبار چکچکه شد بوَد ز چشم ستم‌بین من که در همه عمرسرشکم از ستمِ روزگار چکچکه شد دلم شکسته و گردون شهاب ثاقب خودبه سرشکستگی ام ، گریه وار چکچکه شد زمانه زرگر عیّار شد که بار دغلدر آلیاژ ، به جای عیار چکچکه شد فریب نرد وفای بشر مخور ای دل!که طاس کذب و ریا در قِمار چکچکه شد نهاده شیخ ز سجّاده دام و بر سر آنز سبحه ، دانه به صید شکار چکچکه شد زهی صداقت ساقی که باده‌ای جانبخشفــزون ‌تر از همه بهــر خُمار چکچکه شد به زندگی نکند گر وفا بوَد چون خارگُلی که دوست به سنگ مزار چکچکه شد ز دیدگانم اگر خون چکد عجب نبوَدکه خونِ دل بوَد از جور یار چکچکه شد ز سوز دل بوَد اشکم به وفق آتش وُ آبز کوه آتش اگر ، آبشار چکچکه شد ز سنگ فتنه ی اطفال جنگجوی جهانز شاخ صلح و صفا برگ و بار چکچکه شد ز تیزچنگ عقابان جان‌شکار بشرکبوتران وفا جان‌سپار چکچکه شد چگونه غم نخورم چون خدنگ استعماربه قتل نوع بشر ، مرگبار چکچکه شد بگو به جوهریان پربهاست اشک یتیمکز ابر دیده ، دُرِّ شاهوار چکچکه شد به حال خارکن رنجدیده خون می گریمکه خون ز پنجه‌اش از جور خار چکچکه شد فدای مرد هنرور که خوشتر از ژالهعرق ز عارضِ رخسار چکچکه شد پُر است کاسهٔ صبرم ز جور خلق کنونچه جنبشی کنم از هر کنار چکچکه شد ز طبع سرکش شاعر(طریقت) حق بین به جان دشمن ملّت ، شرار چکچکه شد عمامه تا خورده دارد مردی که مردی که دستش چلاق است خشم است و آتش نگاهش یعنی سوار اُلاغ است رخساره می‌تابم از او اما به چشمم نشستهبس نوجوان است و شاید نسلی که در غم نشسته بادا که چون من چنین باد چل سال خــلدستان طریقت ...
ما را در سایت خــلدستان طریقت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1sorodehay-tarighat8 بازدید : 22 تاريخ : يکشنبه 29 بهمن 1402 ساعت: 17:25

۩۩۩ ☫ اشعار مناجات خُلدستان (طریقت)مثنوی ☫۩۩۩ از تو می‌خواهم، رهانی از کمین زانکه عقل هر که را کامل کنی هر دو دنیــا را به وی واصل کنی آدمی ، از علم کامل می‌شود وز تعلم، علم حاصل می‌شود جون توانا می شود ، دانا ناگزیر قاضی القضات شد ، شیخ کبیر شاعرت :، یارب، به دانایی رسان تا ز شَرّ جهــل باشم در امان در حقیقت وارهان ، از کاهلی این (طریقت) را ز بیمِ تنـــبلی تا مرا خُـــلد برین مآوا بُـود بعد ازین از دوزخم پروا بُـود ۩۩۩ ☫این (طریقت)نیز فخر اولیاست ☫۩۩۩ گدایان بهرِ روزی طفل خود را کور می‌خواهندطبیبان جملگی این خلق را رنجور می‌خواهندگمانم مرده شویان راضـی‌ند بـر مُرگِ مـردمبنازم مطربان کاین خلق را مسرور می‌خواهند ۩☫من از تبار ایرانیانم (طریقت )خوش آمدید(دوبیتی) شعر ☫۩۩۩ ۩۩خُلدِستان طریقت۩۩ ۩۩☫ برآستان جانان (سعدی ) شیخ اجل ☫۩۩ یکی پرسید از آن گم کرده فرزند که ای روشن گهر پیر خردمند ز مصرش بوی پیراهن شنیدی چرا در چاه کنعانش ندیدی بگفت احوال ما برق جهان است دمی پیدا و دیگر دم نهان است گهی بر طارم اعلی نشینیم گهی بر پشت پای خود نبینیم اگر درویش در حالی بماندی سر دست از دوعالم بر فشاندی گلستان حضرت سعدی با حضرت عشق همسری معشوقه از هرچه فرشته برتری معشوقه گنجینه ی اختری تو در مجموعه در هر دو جهان جواهری معشوقه غزالِ شعر را آرایه دارم زبان شهر را هم پایه دارم من از راز الفبای تو محرم قناری ،بلبلی سرمایه دارم ح. (طریقت) تو را برای دَمی عاشقانه کم دارم تو در میانه ی دریا کـرانه کم دارم تو را سپاس و آغوش مهربانت را برای خلوتِ یک شاعرانه کم دارم غروب آمد و اسباب غم فراهم شد برای از تو سرودن بهانه کم دارم من آن هـوای بهاری به زیر بارانم برای با توشدن آشــیانه کم دارم نخواه از تو و ا خــلدستان طریقت ...
ما را در سایت خــلدستان طریقت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1sorodehay-tarighat8 بازدید : 49 تاريخ : يکشنبه 1 بهمن 1402 ساعت: 14:13

۩☫من از تبار ایرانیانم (طریقت )خوش آمدید(دوبیتی) شعر ☫۩۩۩ ۩۩خُلدِستان طریقت۩۩ ۩۩☫ برآستان جانان (سعدی ) شیخ اجل ☫۩۩ یکی پرسید از آن گم کرده فرزند که ای روشن گهر پیر خردمند ز مصرش بوی پیراهن شنیدی چرا در چاه کنعانش ندیدی بگفت احوال ما برق جهان است دمی پیدا و دیگر دم نهان است گهی بر طارم اعلی نشینیم گهی بر پشت پای خود نبینیم اگر درویش در حالی بماندی سر دست از دوعالم بر فشاندی گلستان حضرت سعدی جنگ غزّه و انفعال " محور مقاومت " علیرغم انتظارجهانیان ، " محورمقاومت " (Axis of Resistance) وبویژه سردمداران آن ایران وحزب الله ، استراتژی عدم دخالت فعال درجنگ غزّه رادرپیش گرفتند وبه بهره برداری مستقیم وغیرمستقیم ازتبعات ونتایج این جنگ ، بسنده نمودند. عدم حضورفعال محورمقاومت درجنگ ، پیامدهای گسترده ای داشته است. شاید رهبران حماس انتظارداشتند که حمله ی آنها به جنوب اسرائیل ، باحمله ی مشابه حزب الله به شمال این کشورهمراه گردد وجنگیدن دردوجبهه ، دولت یهود را بسوی فروپاشی ببرد. اما سخنرانی " نصرالله "، آب سردی بود که برسرحماس ریخته شد ونشان داد که حزب الله قصد ندارد مستقیماً وارد جنگ بااسرائیل شود وتنها به برخوردهای پراکنده ی مرزی بااین کشور بسنده می کند. جهان اسلام وکشورهای عربی ، این بی عملی حزب الله ومحورمقاومت رابه باد انتقاد گرفته ومی پرسند چرا آنها که سالها خواب رویاروئی مقدس بااسرائیل وشهادت درسرزمین قدس رامی دیدند ، اکنون که شرائط مهیّا شده ، ازاین جنگ طفره رفته وملت فلسطین رادربرابر جنایات صهیونیسم تنها گذاشته اند ؟ این نارضایتی را بوضوح می توان درسخنان " موسی ابو مزروق " ازمقامات ارشد حماس ، دید : " ماانتظاربیشتری ازبرادران داشتیم امااکنون ازموضعگیری آنها شرمنده ایم ". این سخنا خــلدستان طریقت ...
ما را در سایت خــلدستان طریقت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1sorodehay-tarighat8 بازدید : 33 تاريخ : يکشنبه 1 بهمن 1402 ساعت: 14:13

۩۩ ☫برآستان جانان (عشق خوشبحالی)جشن شعبان ☫ ۩۩۩ در شعرِ پُرتقالی من نیستی هنوز پایان خشکسالی من نیستی هنوز دلتنگ توست رَک به رَکِ تار وُ پودِ مننقش وُ نگار قالی من نیستی هنوز هستی دوای مرحم وُ درمانِ دردهافکر شکسته بالی من نیستی هنوزای صد هزاروُ یکشبِ ما می رسی زِ ره در کوزه سفالی من نیستی هنوز ای صد هزار وُیکشبِ فاجعه رُخ می دهد هنوزای عشقِ خوشبحالی من نیستی هنوز آقا نیا ، نیا راستش را بخواهی هیچ وقت به دنبالِ آمدن آقا ( مهدیِ موعود ) نبوده‌ام. همه‌ی «اللهم عجّل...»های من یا دروغ بوده یا از سر نفهمی. چه بسا امروز و الان و این لحظه نیز در اوج یکی دیگر از نفهمیدن‌هایم قرار دارم.من، مهدی یا منجی را نه به خاطر آنکه از کعبه یا هر جای دیگری ظهور خواهد کرد در کالبد یک انسان ظهور می‌کند و با لشگری از پیروانش دنیا را فتح می‌کند و عدالت می‌گستراند، دوست دارم؛نخیر! بلکه معتقدم او که بیاید، مفهوم جدیدی از زندگی، دوست‌داشتن و عشق را ارائه می‌کند و نسخه‌ای به‌روز شده از حقیقت را برای‌ عالم به ارمغان خواهد ‌آورد.آقا نیا نیا چون آنقدر آقا زیاد وجود دارد که تشخیص آقا ازاین آقایان ممکن نیست دوست دارم تصویری که بشر از خدای اسلام و خدایانِ سایرِ ادیانِ آسمانی و زمینی برای خود ساخته و آن را به جای خدا قرار داده را کنار بگذارم و تنها به خدایی آقا مهدی، برای بشر می‌خواند، بیندیشم. خدایی که توجه به او می‌تواند رنج‌ها و آلام بشر را تسکین دهد و انسان را به آرامش برساند. و چه بسا در پرتو این آرامش است که عدالت و آزادی و هر چه جهانی از انسان‌ها به دنبال آن‌اند، محقق خواهد شد. نمی‌دانم آقا ازپسِ این همه آقای کذائی برخواهد آمد که نه در جسم می‌گنجد و نه در روح ؟ و هم‌اکنون همچون ما نفس می‌کشد یا نه؟ ام خــلدستان طریقت ...
ما را در سایت خــلدستان طریقت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1sorodehay-tarighat8 بازدید : 33 تاريخ : يکشنبه 1 بهمن 1402 ساعت: 14:13